کد مطلب:137423 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

مصیبت حسین
اما آنچه كه زینب علیهاالسلام در كربلا شاهد بوده و آنچه كه در هنگام رفتن به كوفه و شام با كاروان اسرا دید و كشید، فوق وصف است، و آنچنان با سختی ها و دردها عجین شد كه هیچ گونه راه نجاتی برای وی یافت نگشت.

آری، نوبت به حسین علیه السلام رسید. برادری كه اینك وارث تمام مظلومیت های خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله است. زینب علیهاالسلام می دانست كه روزگار آبستن حوادثی دیگر و خون هایی دیگر است كه شاید سنگین ترین و دلخراش ترین مصیبت او باشد.

او دیده بود كه حسین علیه السلام در آغوش پیامبر صلی الله علیه و اله است و باران بوسه های آن حضرت بر چهره حسین علیه السلام و بر لب های او می بارد. لذا برای او سخت است كه در گودال قتلگاه بوسه گاه پیامبر را به زیر


چكمه های دشمن ببیند! برای او دردآور است كه سر خونین بر نوك نیزه و لب گلگون درون تشت زر در مجلس پسر یزید را مشاهده كند. لذا وقتی پیكر خونین برادر را می بیند، با صوتی حزین و دلی غمگین می گوید: «ای محمد! بر تو فرشتگان آسمان درود فرستند، این حسین است كه به خون آغشته و اعضای بدنش از هم جدا گشته است، و دخترانت اسیر گردیده اند، شكوه ما به درگاه خدا است، و به پیشگاه محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه ی زهرا و حمزه ی سید الشهدا!

ای محمد! این حسین است كه در این دشت روی زمین افتاده و باد صبا بر پیكر او گرد و غبار می افشاند، - كشته ی اولاد زنا -! وای افسوس كه امروز (به راستی) جدم رسول خدا كشته شد! ای اصحاب و یاران محمد! آخر اینان فرزندان حضرت مصطفی هستند كه همچون اسیران آنان را می برند!».